اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

مظلومیت وصیّ پیامبر اکرم صل الله علیه و آله

بسم الله الرحمن الرحیم


  مظلومیت على(علیه السلام)

هر کس تاریخ اسلام را مطالعه کند، به این نکته پى مى برد که با نهایت تأسف على(علیه السلام) کوه علم و تقوا نزدیکترین افراد به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و بزرگترین مدافع اسلام چنان مورد هتک و سبّ و ناسزا قرار گرفت و چنان دوستانش تحت فشار و بدترین اذیت و آزار واقع شدند که در تاریخ بى سابقه است آن هم از سوى کسانى که خود را صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى نامیدند.

به عنوان نمونه:

الف) على بن جهم خراسانى را دیدند که پدر خودش را لعن مى کند، گفتند: چرا؟ گفت: براى این که نام مرا «على» گذارده است!(1)

ب) معاویه در بخشنامه اى به تمام کارگزارانش نوشت: هر کس چیزى از فضایل ابوتراب (على(علیه السلام)) و اهل بیتش را نقل کند از امان ما خارج است (جان و مال او مباح است) و به دنبال این بخشنامه خطبا در تمام نقاط بر منابر به صورت علنى سبّ على(علیه السلام) مى کردند و از او بیزارى مى جستند و نسبت هاى ناروا به او و خاندانش مى دادند.(2)

ج) بنى امیّه هر گاه مى شنیدند نام نوزادى را على گذاشته اند، فوراً او را به قتل مى رساندند، این سخن را سلمة بن شبیب از ابوعبدالرحمان عقرى نقل مى کند.(3)

د) زمخشرى و سیوطى نقل کرده اند که در ایّام بنى امیّه بر فراز بیش از هفتاد هزار منبر، سبِّ على(علیه السلام) مى کردند و این سنّتى بود که معاویه گذارده بود.(4)

هـ ) هنگامى که عمربن عبدالعزیز دستور داد این بدعت زشت را ترک کنند و در خطبه هاى نماز جمعه به امیرمؤمنان على(علیه السلام) بدگویى نکنند و ناسزا نگویند ضجّه و فریاد از اهل مسجد برخاست و به عمربن عبدالعزیز گفتند: «ترکت السنة ترکت السنّة; سنّت را ترک کردى، سنّت را ترک کردى!».(5)

اینها همه در صورتى است که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) طبق روایت صحیح در کتب معتبر آنها فرموده است: «من سبّ علیاً فقد سبّنى و من سبّنى فقد سبّ الله; هر کس على را سبّ کند (و دشنام دهد) مرا سب کرده و هر کس مرا سب کند، خدا را سب کرده است!!».(6)

منبع: شیعه پاسخ می گوید

 


1. لسان المیزان، جلد 4، صفحه 210 .

2. النصایح الکافیه، صفحه 72 .

3. تهذیب الکمال، جلد 20، صفحه 429 و سیر اعلام النبلاء، جلد 5، صفحه 102 .

4. ربیع الابرار، جلد 2، صفحه 186 و النصایح الکافیه، صفحه 79 عن السیوطى.

5. النصایح الکافیه، صفحه 116 و تهنئة الصدیق المحبوب، نوشته سقاف، صفحه 59 .

6. اخرجه الحاکم و صحّحه و اقرّه الذهبى (مستدرک الصحیحین، جلد 3، صفحه 121).

در کدام سرزمین هستی؟


بسم الله الرحمن الرحیم


در دعـاى نـدبـه بـه این مسأله اشاره شده است که مى پرسد: نمى دانم کدام سرزمین تو را در بر گـرفته است ؟ قرارگاهت کجاست ؟ در کوه رضوى یا ذى طوى ... ؟ نمى دانم در این دعا چرا سـراغ حضرت مهدى را در ذى طوى و کوه رضوى مى گیرند که جایگاه محمد حنفیه (امام زمان فرقه کیسانیه) است که معتقدند در این کوه از انظار مخفى شده و از آنجا ظهور خواهد نمود . مـطـالعه دقیق متن دعاى ندبه که از ائمه ما به تصریح و ترتیب نام نمى برد و پس از حضرت امیر کـه بـه تـفـصیل از مناقب و فضایل وى سخن مى گوید ناگهان و بى واسطه به امام غایب خطاب مى کند, باز این سوال را بیشتر در ذهن طرح مى کند؟
 


دعاى ندبه بحق, یکى از دعاهاى جالب و پر معنى است. از نـظـر فـصـاحت بسیار فصیح وروان و حساب شده و متین است و از نظر محتوا باید گفت یک دعـاى علمى , انقلابى ,عقیدتى و سیاسى و در عین حال پر احساس و عاطفى است و اگر درست بـه مـفـهوم آن آگاهى حاصل گردد مى تواند منبع الهامبخشى براى مبارزات اجتماعى و بر ضد ظلم بوده باشد ( البته به شرط آگاهى , نه به صورت تخدیر ) .

 در آغـاز دعـا نـخـست اشاره اى به فلسفه بعثت پیامبران و سپس اشاره کوتاهى به تاریخچه آنان و مـقـامات مختلف هر یک و سپس بطور مشروح تر بحثى از قیام پیامبراسلام صلى اللّه علیه و آله و سـلـم و مـقـامات آن بزرگوار و بعد بطور مشروح خلافت بلافصل امیرمومنان على علیه السلام با دلایـل و مـدارک زنده و قاطع از آیات وروایاتى که مورد قبول همه فرق اسلامى است مورد بحث قـرار گرفته و به علل قیام جمعى از امت بر خلاف اهل بیت و خاندان پیغمبر و شهادت و کشتار و تـبـعـیـد آنـان وسـپس به دعوت امامان یکى بعد از دیگرى اشاره شده است , بطورى که قلوب را کـامـلامتوجه به قیام مهدى (عج ) مى نماید و از آن پس با لحنى عاشقانه و آمیخته با هیجان خاص روحـى و عـمـیـقترین احساسات انسانى , خطاب به ولى عصر (عج ) مى شود و ضمن ابرازاشتیاق شـدید به قیام حضرتش , برنامه اصلاحى و انقلابى او تشریح مى گردد و بعد باچند نیایش زنده و موثر دعا پایان مى پذیرد.

 ایـن از نظر محتویات دعا , اما این که بعضى پنداشته اند که این دعا شباهتى باعقاید کیسانیه دارد کاملا مردود است و قبلا لازم است چند جمله کوتاه در معرفى مذهب کیسانیه ذکر کرده و سپس شـواهد رد پندار بالا را از خود دعا استخراج کنیم : کیسانیه آنچنان که در کتب عقاید و مذاهب آمـده است , یک فرقه شیعه چهارامامى بودند که پس از حضرت على و امام حسن و امام حسین - عـلـیـهـم الـسـلام - بـه امامت محمد حنفیه عقیده دارند و گفته مى شود علت این که آنها را کـیـسـانیه مى نامند این است که یکى از هوا خواهان سر سخت این مذهب شخصى به نام کیسان بـود که خود را از علاقمندان على علیه السلام معرفى مى کرد و بعضى هم کیسان رااز القاب مختار بن ابى عبیده مى دانند و او را از پیروان این مذهب ذکرکرده اند.

گرچه کیسانیه خود منشعب به شعبه هایى شده اند ولى شعبه مشهور آنها عقیده دارند که محمد حنفیه هم اکنون زنده است و در کوه رضوى در اطراف مدینه در نقطه دور افتاده اى زندگى مى کند و خداوند آب آشامیدنى و عسلهاى کوهى در اختیار اوقرار داده و مهدى منتظر اوست. گفته مى شود کثیر شاعر معروف عرب از پیروان این فرقه است و در اشعارش چنین مى گوید:


      الا ان الائمـه مـن قریش ولاه الحق اربعه سواءعلى و الثلاثه من بنیه هم الاسباط لیس بهم خفاءو سـبـط لا یذوق الموت حتى یقود الخیل یقدمها الولاءیغیب لا یرى فیهم زمانا برضوى عند عسل و ماء


      شاعر در این اشعار عدد ائمه را چهار نفر - على علیه السلام و سه فرزندش - ذکر مى کند و سپس به غیبت محمد بن حنفیه در کوه رضوى اشاره مى نماید . امروز این فرقه کمتر پیروان شناخته شده اى دارد و غالبا نام آنها را در کتب تاریخ ادیان مى یابیم . اکـنـون بـه اصل سخن باز گردیم :دعاى ندبه با صراحت تمام مذهب کیسانیه را نفى مى کند و با عـقـایـد شـیـعـه اثنى عشرى کاملا منطبق است زیرا:


      1- در سه جمله از دعاى ندبه درباره نسب حـضـرت مهدى (عج ) مى خوانیم: و ابن خدیجه الغراء و ابن فاطمه الکبرى و جدته الصدیقه الـکـبـرى فـاطـمـه بـن مـحمدصلى اللّه علیه و آله و سلم یعنى او از فرزندان خدیجه و فاطمه - علیهماالسلام است . در حـالـى کـه محمد بن حنفیه هیچ گونه نسبتى با خدیجه و حضرت فاطمه دخت پیامبر اسلام ندارد , چه این که مادرش خوله حنفیه , دختر جعفر بن قبس بود ,نه ارتباطى با خدیجه داشـت و نه با فاطمه زهرا - علیهماالسلام - با این حال جاى تعجب است که کسى براى دعاى ندبه شباهتى به عقاید کیسانیه قائل گردد , اگر فرضاکلمه رضوى ایجاد شبهه اى کند ( که خواهیم دید نمى کند ) این سه جمله صریح ,هرگونه شبهه اى را مى تواند برطرف سازد.


      2- در این دعا بعد از جمله این ابناء الحسین مى خوانیم: صالح بعد صالح وصادق بعد صادق این السبیل بعد السبیل , این الخیره بعد الخیره , این الشموس الطالعه , این الاقمار المنیره , این الانجم الـزاهره , این اعلام الدین و قواعدالعلم این بقیه اللّه; کجا هستند فرزندان امام حسین علیه السلام صـالـحـى پـس ازصالح دیگر و راستگویى پس از راستگوى دیگر , کجا هست راه به سوى خدا پس ازدیـگـرى , انـتخاب شده اى ( از سوى خدا ) پس از دیگرى , کجا هستند خورشیدهاى درخشان و مـاههاى تابان و ستارگان فروزان و پرچمهاى آیین حق و پایه هاى علم و دانش سپس جمله را به صـورت مـفـرد آورده و مـى گوید : کجاست آن کسى که خدا او را ذخیره کرده است ... ؟

این جمله هاى مکرر به روشنى مى گوید بعد از امام حسین علیه السلام امامان متعددى بودند که یکى پس از دیگرى براى اصلاح امت و دعوت به سوى خدا و بسط علم و دانش قیام کردند تا مى رسد به آخرین ذخیره الهى و او را به صورت مفرد بیان کرده است . بـا ایـن حـال آیـا مى توان شباهتى براى دعاى ندبه با عقاید کیسانیه - آنها که نه براى فرزندان امام حـسـین علیه السلام منصبى قائل هستند و نه غیر از محمد بن حنفیه امامان دیگرى را به رسمیت مـى شـناسند - پیدا کرد ؟آیا جاى تعجب نیست که گفته شود پس از ذکر ولایت على علیه السلام مـطلب بریده شده وامامان وسط نادیده گرفته شده اند و تنها سخن از مهدى به میان آمده و این مـناسب عقیده فرقه کیسانیه است آیا این ده جمله پى در پى درباره امامان دیگر به خاطراین که اسـمـشـان صریحا برده نشده , کافى به نظر نمى رسد ؟ آیا براى نفى عقایدکیسانیه ده جمله کم اسـت ؟


      3- در جـمـلـه هـاى بنفسى انت من مغیب لم یخل منا بنفسى انت من نازح ما نزح عنا خطاب به ولى عصر (عج ) مى گوییم : جانم به فدایت که پنهانى ولى از ما خالى نیستى و دورى هستى که از ما جدا نیستى ... . در ایـن دو جـمـلـه مـهـدى (عـج ) را در مـیان خود و نزدیک به خود معرفى مى کنیم و این خود مـى رسـانـد کـه غـیبت او به این معنى نیست که همچون یک موجود نامریى و در مکان خاصى از چـشـم ها پنهان باشد , بلکه به صورت ناشناس در اجتماعات رفت و آمد دارد ومحل ثابتى براى او وجود ندارد.


      4- از آنـچـه در بـالا گفتیم روشن شد که فقرات این دعا یکى پس از دیگرى عقیده فرقه خرافى کیسانیه را نفى مى کند و با عقیده شیعه اثنى عشرى کاملا منطبق است . تـنها چیزى که باقى مى ماند وجود کلمه رضوى در یکى از جمله هاى این دعاست که نکته آن با مراجعه به مدارک و منابع اسلامى روشن مى گردد . تـوضـیـح ایـن که : یاقوت حموى بغدادى نویسنده معروف در کتاب معجم البلدان درباره رضـوى چـنـین مى نویسد : رضوى ... کوهى است در اطراف مدینه و رضوى ( بر وزن رجبى ) مـنـسـوب بـه آن راگـویـنـد , پـیـغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم درباره این کوه فرمود : رضوى کوهى است که خدا از آن راضى و خشنود است . سپس بعد از نام بردن از کوههاى مقدس دیگر در ذیل کلام خود مى گوید : عرام بن اصبع سلمى گـفـتـه است : رضوى کوهى است که از ینبع یک روز فاصله دارد ودر هفت منزلى مدینه است و یکى از کسانى که این کوه را سیر کرده به من اطلاع دادکه آب فراوان و درختان بسیار دارد و این همان کوهى است که طایفه کیسانیه مى پندارند محمد بن حنفیه در آن اقامت دارد و زنده است . و امـا ذى طـوى که بعد از کوه رضوى در دعاى ندبه آمده , یکى از کوههاى اطراف مکه است که در راه تنعیم قرار دارد و یک فرسخ از مکه فاصله دارد و ازآنجا خانه هاى مکه دیده مى شود .

 در روایتى از امام باقر علیه السلام وارد شده که : حضرت قائم از طریق ذى طوى وارد سرزمین مکه مـى شود و نخست با مجاهدانى به تعداد مجاهدان بدر ( نخستین برخورد اساسى اسلام و کفر ) به کنار خانه کعبه مى آید و پرچم انقلاب و پیروزى را در آنجا برمى افرازد. از آنچه در بالا گفته شد , نتیجه مى گیریم که رضوى از کوههاى مقدس بوده و درروایات پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم آمده است (مقدس بودن یک سرزمین یا یک کوه یا مثلا حجر الاسود به خـاطر جبهه هاى تاریخى و حوادث مهمى است که در طول تاریخ ‌بشر براى آنها گذشته و مربوط به صحنه هاى فداکارى مردان خداست که به خود دیده است) . بـنـابـراین کوه رضوى پیش از آنکه در عقاید کیسانیه نقشى پیدا کند در سخنان پیامبروارد شده اسـت , بـلکه شاید انتخاب این کوه از طرف کیسانیه براى عقاید خود به خاطر همان قداست آن بوده تا رنگ قداست به معتقدات باطل خود بدهند .

 بـا ایـن حـال اگر رضوى در دعاى ندبه آمده , آن را باید به ریشه اصلى که در گفتارپیامبر است برگردانیم نه به عقیده کیسانیه که جنبه فرعى دارد . شـاهـد دیگر این سخن ذکر کوه ذى طوى که در نزدیکى مکه است مى باشد زیرا ذى طوى به هـیـچ وجـه دخالتى در عقاید کیسانیه ندارد و از همه گذشته کلمه ام غیرهااست - یعنى غیر ایـنها - که در دعاى ندبه آمده و این خود دلیل بر این است که حضرت مهدى (عج ) بر خلاف پندار کـیـسـانـیه محل خاصى ندارد و در شهرها و کوهها و نقاطمختلف جهان ممکن است رفت و آمد داشته باشد و همچون جدش پیامبر صلى اللّه علیه وآله و سلم که گاهى در جبل النور و غار حرا و زمـانـى در کـنار خانه کعبه و زمانى در میان مردم مکه یا مدینه بود , حضرت مهدى (عج ) نیز در نقاط مختلفى ممکن است به سر برد و گاهى نیز در میان ما بوده باشد . مـا امـیـدواریم در آینده کسانى که مى خواهند به این گونه مسائل خرده گیرى کنندبراى اثبات حـسن نیت خود قبلا آن را با جمعى از متخصصان و اهل فن که عمرى درمباحث اسلامى زحمت کـشـیده اند در میان بگذارند , اگر پاسخى دریافت نکردند کاملا آزادند آن را نشر دهند ولى اگر پاسخ آن را شنیدند افکار عمومى را مشوب نسازند.
       پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مکارم شیرازى - ناصر و جعفر سبحانى
      به نقل از سایت تبیان

منبع: شوق انتظار

در وصف علی علیه السلام


بسم الله الرحمن الرحیم

از آن جمله آنچه درباره ورود ام الخیر دختر حریش بن سراقه بارقی بر معاویه، ذکر کرده که در شرح ماجرای صفین در وصف علی بن ابیطالب (علیه السلام) گفته است:

بیائید خدا شما را رحمت کند، به سوی امام عادل و وصی پرهیزکار و صدیق اکبر، بدانید که دشمنی معاویه با علی (علیه السلام) از جنگ بدر است و کینه جاهلیت می باشد، معاویه بدین وسیله می خواهد انتقام خونهای بنی عبد شمس را بگیرد. (القعد الفرید ج2 ، ص117)

طرائف، ص 78 و 79

ظهور از کجا خواهد بود


بسم الله الرحمن الرحیم


امام زمان ( عج ) از کجا ظهور خواهند کرد و در کجا کلمه «الله اکبر» را ادا خواهند نمود که تمام جهانیان بشنوند؟

 

 

بر اساس روایات حضرت مهدی ( ( عج ) ) در مکه معظمه در کنار کعبه و حجر الاسود ظهور خواهد کرد و صدای تکبیر ( الله اکبر ) آن حضرت از آن جا به گوش همه جهانیان خواهد رسید .و اما نحوه رسیدن ممکن است توسط دستگاههای انتقال دهنده صدا؛ همچون رادیو و یا طرق دیگر صورت گیرد .چگونگی رسیدن صدای الله اکبر در روایات مشخص نشده است.


شوق انتظار به نقل از سایت تبیان

مناظره قسمت شانزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه قسمت پانزدهم ...

سلف امیه [وهابی]:
جناب علی عبدالله! تو که باید از برزخ و قیامت بترسی چه شفاعت باشد چه نباشد پس در این صورت فایده امید به شفاعت چیست؟

علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
فایده امید به شفاعت آن است که روح امید را زنده نگه می دارد، تا جلب رضای خدا کند. در قرآن می فرماید: « ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء: خداوند نمی بخشد کسی را که به او شریک قائل شود. ولی پایین تر از آن را می بخشد - نساء/48 و 116-».
انسانی که از سنگینی کوله بار گناهش نا امید است و جبران و توبه و شرایط توبه را برای تطهیر خود طاقت فرسا می شمارد، اگر بداند که برای رفع نواقص فی الجمله راه کاری به نام شفاعت هست، با انگیزه تر اقدام به توبه و جبران می کند؛ اما اگر این راه بسته شود ممکن است بگوید کار از کار گذشته و از جبران و اصلاح نفس دست بردارد.
به این مثال توجه کنید: آیا وجود پزشک و دارو ما را به خودزنی و یا به مجروح کردن اعضایمان تشویق می کند؟! البته خیر، بلکه اگر قهراً پای ما آسیب دید، به دلیل وجود دارو و پزشک از درمان شدن آن نا امید نمی شویم.
به ما آموخته اند که شرایط شفاعت شدن، ایمان و عمل به تکالیف دین و ترک محرمات است. حالا کسی گناهی غیر عمدی یا گناهی در حال غفلت انجام داد و نواقصی در اعمال و نیات او پیش آمد، اینها را شفاعت حل می کند. مشروط بر این که مجموعاً دین انسان مورد رضای خدا واقع شده باشد.
در سنت و روایات و قرآن کریم شرایط سنگینی برای بهره مندی از شفاعت بیان کرده اند، پیامبر صل الله علیه و آله فرمود: شفاعت من به کسی که نماز جماعت را ترک کند نمی رسد. امام صادق علیه السلام فرمود: هر که نماز را سبک شمارد به شفاعت ما نمی رسد (بحار، ج47، ص2). و قرآن فرمود: «لا بملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا: به شفاعت نمی رسد مگر کسی که نزد خدا پیمانی گرفته باشد عهد و تعهد همان ایمان و واقع شدن در حوزه اطاعت الهی است - مریم/85 - 87-». تارک الصلوة محروم از شفاعت است(جامع احادیث شیعه، ج4، ص74). ظالم شفاعت نمی شود « ماللظالمین من حمیم و لا شفیع یطاع؛ برای ستمگران نه یاوری هست و نه شفیعی که سخنش پذیرفته شود - غافر/18-».
پیامبر فرمود: شفاعت من به ظالم و مشرک نمی رسد(خصایل، ص355). دشمن اهل بیت شفاعت نمی شود( المحاسن خالد برقی، ص184، دارالکتب الاسلامیه، بیروت). پیامبر فرمود: من شفاعت نمی کنم کسی را که ذریه مرا بیازارد(نور الثقلین، ج3، ص207 و 398). امام حسین علیه السلام هنگامی که از مدینه خارج می شد پیامبر را خواب دید که می فرماید: قاتلان تو به شفاعت من نخواهند رسید (بحار، ج44، ص 328).
بنابراین به کسی که شفاعت را وعده داده اند این شرایط و فضا را نیز به او نشان داده اند ولی جناب محمد بن عبدالوهاب وقت نکرده است تا این آیات و روایات را مطالعه کند.
منبع: حق با کیست؟ ، ج2، ص 24 و 25

جزیره خضراء کجاست


بسم الله الرحمن الرحیم

آیا «جزیره خضراء» که گفته مى شود امام زمان(عجل الله) در آن هستند، واقعیت دارد یا نه؟

 

نخست باید به این نکته توجه داشته باشید که همواره در تاریخ، عده اى طمع ورز و هواپرست بوده اند که مى کوشیده اند تا با سوء استفاده از اعتقادات و عواطف مردم، قضایا را به سود خود تفسیر و تبیین کنند. این مسأله در مورد عقاید مذهبى و باورهاى دینى مردم مضاعف است. وجود افراد بى نام یا بدنام و یا حداقل معمولى در میان برخى از سندهاى روایى، یا وجود محتوایى به دور از فهم و متناقض، نشان دهنده همین خطر انحراف مى باشد. این موضوع، بحثى دردناک دارد که باید در جاى خود مطرح شود.


       در این راستا گفتنى است که اولاً در سند روایت «جزیره خضراء» و ثانیاً در محتویات این روایت و ثالثاً در باب وثاقت شخصى که این داستان را نقل کرده (على بن فاضل مازندرانى) بحث و نظرهاى متفاوتى وجود دارد و اکثر علماى طراز اول شیعى - چه در دوران گذشته و چه در عصر اخیر - این روایت را صحیح و موثّق نمى دانند. بنابراین، اصل روایت جزیره خضراء محل تردید جدى است، تا چه رسد به انطباق آن بر مثلّث برمودا.
      براى آگاهى بیشتر ر.ک: سید جعفر مرتضى عاملى، جزیره خضراء افسانه یا واقعیت؟، ترجمه: محمد سپهرى، بخش سوم.

منبع: شوق اشتیاق

عزاداری برای امام حسین علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم


آیا عزادارى براى امام حسین علیه السلام، در زمان امامان(علیهم السلام) سابقه دارد؟


 

 

بلى، در اینجا تنها به ذکر نمونه هاى اندکى از آنچه که در تاریخ نقل شده، بسنده مى کنیم:
      
      
1. عزادارى بنى هاشم در ماتم سیدالشهدا؛
      از امام صادق(ع) روایت شده است: «پس از حادثه عاشورا هیچ بانویى از بانوان بنى هاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانه هیچ یک از بنى هاشم دودى که نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد تا آنکه ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعه خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشته ایم»نگا: امام حسن و امام حسین(ع)، ص 145..
      
      
2. عزادارى امام سجاد(ع)؛
      حزن امام سجاد(ع) بر آن حضرت به صورتى بود که دوران زندگى او، همراه با اشک بود. عمده اشک آن حضرت بر مصایب سیدالشهداء(ع) بود و آنچه بر عموها، برادران، عموزاده ها، عمه ها و خواهرانش گذشته بود تا آنجا که وقتى آب مى آوردند تا حضرت میل کند، اشک مبارک شان جارى مى شد و مى فرمود: چگونه بیاشامم در حالى که پسر پیامبر را تشنه کشتند؟!بحارالانوار، ج 44، ص 145. و مى فرمودند: «هرگاه شهادت اولاد فاطمه زهرا(س) را به یاد مى آورم گریه ام مى گیرد».خصال، ج 1، ص 131.
       امام صادق(ع) به زراره فرمود: «جدم على بن الحسین(ع) هرگاه حسین بن على(ع) را به یاد مى آورد، آن قدر اشک مى ریخت که محاسن شریفش پر از اشک مى شد و بر گریه او حاضران گریه مى کردند».بحارالانوار، ج 45، ص 207.
      
      
3. عزادارى امام محمد باقر(ع)؛
      امام باقر(ع) در روز عاشورا براى امام حسین(ع) مجلس عزا برپا مى کرد و بر مصایب آن حضرت گریه مى کردند. در یکى از مجالس عزا، با حضور امام باقر(ع) کمیت شعر مى خواند، وقتى به اینجا رسید که: «قتیل بالطف ...»، امام باقر(ع) گریه زیاد کرده، فرمودند: «اى کمیت! اگر سرمایه اى داشتیم در پاداش این شعرت به تو مى بخشیدیم؛ اما پاداش تو همان دعایى است که رسول خدا(ص) درباره حسان بن ثابت فرمودند که همواره به جهت دفاع از ما اهل بیت(ع)، مورد تأیید روح القدس خواهى بود».مصباح المتهجد، ص 713.
      
      
4. عزادارى امام صادق(ع)؛
      امام موسى کاظم(ع) مى فرماید: «چون ماه محرم فرا مى رسید، دیگر پدرم خندان نبود؛ بلکه اندوه از چهره اش نمایان مى شد و اشک بر گونه اش جارى بود، تا آنکه روز دهم محرم فرا مى رسید. در این روز مصیبت و اندوه امام به نهایت مى رسید. پیوسته مى گریست و مى فرمود: امروز، روزى است که جدم حسین بن على(ع) به شهادت رسید».امام حسن و امام حسین(ع)، ص 143.
      
      
5. عزادارى امام موسى کاظم(ع)؛
      از امام رضا(ع) نقل شده است که فرمود: «چون ماه محرم فرا مى رسید، کسى پدرم را خندان نمى دید و این وضع ادامه داشت تا روز عاشورا: در این روز پدرم را اندوه و حزن و مصیبت فرا مى گرفت و مى گریست و مى گفت: در چنین روزى حسین را که درود خدا بر او باد، کشتند».حسین، نفس مطمئنة، ص 56.
      
      
6. عزادارى امام رضا(ع)؛

      گریه امام رضا(ع) در حدى بود که فرمودند: «همانا روز مصیبت امام حسین(ع)، پلک چشمان ما را مجروح نموده و اشک ما را جارى ساخته است».بحارالانوار، ج 44، ص 284.
       دعبل خدمت حضرت رضا(ع) آمد. آن حضرت درباره شعر و گریه بر سیدالشهدا(ع) کلماتى چند فرمودند؛ از جمله اینکه: «اى دعبل! کسى که بر مصایب جدم حسین(ع) گریه کند، خداوند گناهان او را مى آمرزد. آنگاه حضرت بین حاضران و خانواده خود پرده اى زدند تا بر مصایب امام حسین(ع) اشک بریزند».
       سپس به دعبل فرمودند: «براى امام حسین(ع) مرثیه بخوان، که تا زنده اى تو ناصر و مادح ما هستى، تا قدرت دارى از نصرت ما کوتاهى مکن». دعبل در حالتى که اشک از چشمانش مى ریخت، قرائت کرد:


       أفاطم لوخلت الحسین مجد لا

و قد مات عطشاناً بشط فرات


       صداى گریه امام رضا(ع) و اهل بیت آن حضرت بلند شد.همان، ج 45، ص 257.
      
      
7. عزادارى امام زمان(عج)؛

      بنابر روایات، امام زمان(عج) در زمان غیبت و ظهور بر شهادت جدّشان گریه مى کنند. آن حضرت خطاب به جد بزرگوارشان سیدالشهدا(ع) مى فرمایند:


       «فلئن اخرتنى الدهور و عاقنى عن نصرک المقدور، و لم اکن لمن حاربک محاربا و لمن نصب لک العداوة مناصبا فلاندبنّک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما، حسرة علیک و تأسفاً على ما دهاک»؛ بحارالانوار، ج 101، ص 320.
      «اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و دور ماندم از یارى تو و نبودم تا با دشمنان تو جنگ کنم و با بدخواهان تو پیکار نمایم؛ هم اکنون هر صبح و شام بر شما اشک مى ریزم و به جاى اشک در مصیبت شما خون از دیده مى بارم و آه حسرت از دل پر درد بر این ماجرا مى کشم».


       در سوگ تو با سوز درون مى گریم

از نیل و فرات و شط، فزون مى گریم


       گر چشمه چشم من، بخشکد تا حشر

از دیده به جاى اشک، خون مى گریم

منبع: شوق انتظار

دوستی و دشمنی با رسول خدا

بسم الله الرحمن الرحیم


امام حسین علیه السلام:

هر کس با ما دوستی کند با رسول خدا صل الله علیه و آله دوستی کرده و هر کس با ما دشمنی کند با رسول خدا صل الله علیه و آله دشمنی کرده است.

خورشید کعبه، نقل ازاحقاق الحق، ج11 ، ص592

کلمات زن شجاع با معاویه

بسم الله الرحمن الرحیم


آنچه علما در تواریخ و کتب خود از اخبار زنانی که بر معاویه وارد شده اند،  ذکر کرده اند، ابن عبدربه در جلد اول کتاب « العقد الفریدن بعضی از آنها را نوشته است و در داستان « دارمیة حجونیة » با معاویه، گفته است که معاویه به او گفت: حالت چگونه است ای دختر حام؟

گفت: حالم خوب است ولی من از اولاد حام نیستم زنی هستم از بنی کنانه.

معاویه گفت: آیا می دانی برای چه تو را دعوت و احضار کرده ام؟

گفت: غیب را جز خدا کسی نمی داند.

معاویه گفت: می خواستم از تو بپرسم که چرا علی (علیه السلام) را دوست داری و مرا دشمن و از او پیروی می کنی و با من دشمنی می نمائی؟

گفت: آیا مرا از پاسخ به این سئوال معذور می داری؟

گفت: نه.

گفت: حالا که از  پذیرش عذر من امتناع داری، بدان « من علی را دوست می دارم چون در میان رعیت عدالت را اجرا می کرد و سهم هر کس را به طور یکسان و مساوی می داد و تو را دشمن می دارم به این سبب که با کسی که به امر خلافت از تو سزاوارتر بود، نبرد کردی و چیزی را به دست آوردی که از آن تو نیست و از علی پیروی نمودم برای این که رسول خدا صل الله علیه و آله در غدیر خم رشته ولایت او را منعقد کرد و برای این که علی مسکینان را دوست می داشت و اهل دین را بزرگ می شمرد و با تو دشمنم به این علت که موجب خونریزی و اختلاف کلمه شدی، و در قضاوت ستم نمودی و به دلخواه خود داوری کرد... (العقد الفرید، ج2، ص113 طبع بیروت)

این کلمات آن بانوی شجاع است در مقابل معاویه در معنی مذکور.


طرائف ، ص 78 - 78