اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

مناظره زیارت - 3

بسم الله الرحمن الرحیم


ادامه...

علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:

جناب دکتر عبدالصمد، کمی آرام باشید و با حوصله صحبت کنید. زیرا کسی منکر آنچه شما می گویید نیست. آنها اقدامات عملی فراوانی هم در راستای اعتقادات خود مرتکب شده اند که کشتارهای جمعی مردم مسلمان و زائران حرم امام حسین علیه السلام به عنوان مبارزه با شرک و کشتن تعداد زیادی از مردم سنی مذهب طائف در لشگر کشی محمدبن عبدالوهاب و کشتن شیرخوارگان روی سینه مادران، و امروزه به فتوای آنها در افغانستان و پاکستان قتل عام شیعیان اثناعشری انجام می گیرد و این تازه بخش کوچکی از تاریخ وهابیت است. تمام این اعمال به خاطر استنباط های سطحی و تحریم های بی سند و سخنان دور از منطق آنان است. به نظر می رسد تمام این ایرادهایی که این آقایان بر شیعه و سنی می گیرند، از همین جنس است.


سلف امیه [وهابی]:

شما یک عده بی سواد جمع شده اید که با امثال بن شریح و شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب در بیفتید ! شماها تحمل شنیدن فتواهای توحیدی ما را ندارید. شما از عظمت بدعت ستیزی وهابیان بی خبرید. شما اگر فتواهای جناب ابن الحاج از علمای ما را بشنوید تحمل نکرده آن را انکار خواهید کرد، چرا که توحید شما ضعیف است.

شیخ ما فتوا داده است استفاده از پنکه که با برق کار می کند، چون نوعی زینت است ممنوع می باشد و قرار دادن آنها در مساجد بدعت است(المدخل، ابن الحاج، ص 217).  و این شدت تقوای او را حکایت می کند که مبادا خطایی صورت بگیرد!


عمر عبدالوافی [وهابی]:

جناب سلف امیه، البته این فتوا الآن تغییر کرده و استفاده از پنکه و کولر در مساجد حلال اعلام شده است.


بن شریح [وهابی]:

ما با هم قرار نگذاشته بودیم که بعد از مسئله شفاعت، درباره بدعت بودن توسل و زیارت قبور اولیا بحث کنیم. ما آن را طبق فتوای ابن تیمیه و محمد بن عبدوالوهاب بدعت و شرک می دانیم و روایاتی که درباره سفارش به زیارت قبور اولیا آمده همه مردود و جعلی است. حال اگر در این زمینه حرفی برای گفتن دارید بحث را ادامه دهید.


علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:

بزرگداشت قبور اولیا سفارش قرآن و سنت و علمای سلف است. قرآن در تکریم پیامبر صل الله علیه و آله که قهراً شامل حال او در ممات هم می شود می گوید: « و تعزروه و توقروه: و رسول او را یاری کنید و بزرگش دارید.- فتح/9 ».

تعظیم و بزرگداشت پیامبر یکی از واجبات قرآن کریم است. می فرماید: « لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً: صدا کردن پیامبر را میان خود مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهید - نور/63».  « لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی: صدایتان رابلند تر از صدای پیامبر نکیند. - حجرات/2 ».  و این احترامات شامل حیات و ممات پیامر می شود.

زیارت قبور اولیا آمیخته با توجه بیشتر به خدا و ذکر و عبادت است  بسیاری از گناهکاران در این مکان های مقدس توبه کرده و پاک شده اند. قرآن کریم یاد خاطره گذشتگان را مایه پند و اندرز می داند . گفته است، برای دیدن آثار آنها سفر کنید « قل سیروا فی الارض ... - انعام/11».  از این رو فتواهای وهابیت در این مورد خلاف قرآن و سنت و عقل است. علمای شیعه و سنی، استحباب زیارت قبر نبی را بیان کرده اند(الفقه علی المذاهب الاربعه، ج1 ، ص590).

امیر مومنان فرمود: « مردگان بهترین و اعظانند». این چه خیانت و جهالتی است که آثار فرهنگی اسلام را از بین بردید و زادگاه پیامبر صل الله علیه و آله و خانه خدیجه علیها سلام و خانه امام صادق علیه السلام و قبور اولیا را که تاریخ زنده و مستند اسلام بود به عنوان مبارزه با شرک تخریب کردید. مستر همفر جاسوس انگلیسی گفته بود باید به وسیله محمد بن عبدالوهاب کاری کرد که مسلمانان تاریخ گذشته اسلام را فراموش کنند و راه این است که به آنها تلقین شود که زیارت قبور و بزرگداشت اولیا مرده پرستی است. وقتی در ژاپن برای یادبود ماجاری هیروشیما مراسم می گیرند، آمریکا شدیداً ناراحت می شود، زیرا این مراسم خاطره جنایت آنها را در اذهان مردم زنده می کند.

زیارت قبور اولیا اقرار دوباره بر توحید و نبوت و معاد و مایه توبه است، چنانکه اگر زیارت نامه های اهل بیت پیامبر صل الله علیه و آله را بنگرید خواهید دید با اقرار به توحید و نبوت و معاد آغاز و انجام می پذیرد. به عنوان نمونه بنگرید ما در زیارت ها چه می گوییم:

« اشهد انک جاهدت فی الله حق جهاده و عملت بکتابه و اتبعت سنن نبیه حتی دعاک الله الی جواره(زیارت امین الله) : گواهی می دهم که تو در راه خدا حق جهاد را ادا کردی و به کتاب و سنت پیامبرش عمل کردی تا اینکه خداوند تو را به جوار خودش دعودت کرد».

آیا این ها شرک است یا درس توحید.


ادامه دارد...

حق با کیست، ج2 ص 38 - 35

مناظره زیارت 2


بسم الله الرحمن الرحیم


ادامه مناظره


کاتب عثمان [حنفی]:

به نظر من بعضی از اظهار نظرهای ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب به بدعت شبیه تر است. آنها نوشتن روی سنگ قبر، بوسیدن و تبرک جستن به مقدسات را بدعت و شرک تلقی کرده اند. در حالی که از نظر اسلام بلامانع، بلکه بعضاً مطلوب هم هست.


سلف امیه [وهابی]:

جسارت به علمای سلف و موحدان واقعی قابل تحمل نیست تو چه حقی داری معلم توحید به بشریت جناب محمد بن عبدالوهاب و شیخ الاسلام ابن تیمیه را اهل بدعت معرفی کنی.


علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:

ما در این جا جمع شده ایم بحث علمی کنیم و اصلاً هم جسارت نکردیم فقط گفتیم سخن آنان با قرآن و سنت ناسازگار بوده و بدعت محسوب می شود. ببینید مثلاً آقای عبدالعزیز بن باز فتوا داده است، اگر کسی بگوید« خدایا به حق فلان ولیّ حاجت مرا روا کن» این بدعت و شرک است.

اگر چنین باشد پس در این صورت انسان باید صم بکم و زبان بسته در گوشه ای بخزد و ساکت بماند شما می گویید بار سفر بستن برای زیارت قبر پیامبر اسلام که اشرف همه پیامبران است، بدعت در دین است .

پس یکباره بگویید عمل به قرآن و سنت سر از بدعت و شرک در می آورد و تنها چند نفر آقایان وهابی ها موحد و مسلمانید و بقیه همه یا مشرکند یا کافر. اتفاقاً مقتدای شما محمد بن عبدالوهاب همین را گفته است که من اولین کسی هستم که توحید را درک نمودم و مسلمانان قبل از من همه کافر و مشرک بوده اند و تنها من و پیروانم موحد هستیم و هر کشور و شهری که داخل در مذهب و اطاعت من نشود، در زمره بلاد مشرکین محسوب می شود. (الدرر السنیة، ج10، ص 51)


دکتر عبدالصند [شافعی]:

حقیقت این است که من یک سنی شافعی هستم، وقتی با دانشمندان و دانشگاهیان روبه رو می شوم، آنها خیال می کنند که من همان افکار وهابیت را دارم؛ لذا جرأت نمی کنم با آنها از اسلام سخنی بگویم. زیرا این عقاید موجب تنفر آنها از اسلام شده است.

از جمله این که آنها به من می گفتند، این چه اسلامی است که شما به آن دعوت می کنید. در دین شما اعیاد و میلادها برای شخص و یا فرزندان و جشن و سرور برای ازدواج و مانند آن غیر مشروع است و بدعت می باشد.(مجموع فتاوی و رسایل عثیمین، ج2، ص302). این آئین با زندگی عادی ما سازگار نیست.

بگذریم از فتاوایی که در گذشته داده بودند که روشن کردن چراغ در مساجد یا آویزان کردن لامپ در آنها در عیدها و مناسبت ها به عنوان بزرگداشت ، تشبه و شبیه شدن به کفار است و حرام می باشد.

ادامه دارد...


حق با کیست، ج2 ، ص 35 - 34


چه کسی در قرآن مومن خطاب شد؟

بسم الله الرحمن الرحیم



ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى اشعار زیر را در ص 1. تذکره خود نقل کرده است:

کیست آنکه در حال رکوع انگشتر خود را به فقیر بخشید و پنهان داشت؟

و چه کسى شب در بستر محمد "ص" خوابید تا محمد شبانه آهنگ غار کند؟

و چه کسى در نه آیه قرآن مومن خطاب شده است

در بیت اول اشاره به داستان مشهور مى کند، آنجا که حضرت على "ع" درحال رکوع انگشتر خود را به فقیر بخشید و در باره اش این آیه نازل شد:

انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون

و شرح این آیه بیاید.

و شعر دوم اشاره به حدیثى است که امت اسلامى به نقل آن اتفاق دارند که: على برد سبز رنگ پیامبر خدا "ص" را پوشید و در بستر حضرت خوابید تا اواز دست مشرکین فرار کند و خود را فداى پیغمبر نمود و بدین مناسبت این آیه نازل شد:

و من الناس من یشرى نفسه ابتغا مرضاه الله

و به طوریکه در شرح نهج البلاغه ج 3 ص 27. مذکور است، ابو جعفر اسکافى گفته: داستان در بستر رسول اکرم "ص" خوابیدن حضرت على به تواتر ثابت شده و جز دیوانه یا بى دین آنرا انکار نمى کند و همه مفسرین روایت نموده اند که آیه " و من الناس من یشرى " تا آخر آیه در شب خوابیدن حضرت على "ع" جاى حضرت رسول "ص" و در باره على "ع" نازل شده است.

ثعلبى در تفسیرش روایت کند که: چون پیامبر خدا "ص" اراده هجرت به سوى مدینه را فرمود، على "ع" را در مکه به جاى خود گذارد تا دیون پیامبر و ودایعى که خدمت حضرت گذارده بودند رد کند، و در شب خروج به سوى غار، در حالیکه مشرکین اطراف خانه را گرفته و قصد کشتن حضرت را داشتند، به على امر فرمود که در بستر او بخوابد، امر کرد: برد سبز حضرمى مرا به خود پیچ و در بستر من بخواب یقین بدان که از ناحیه مشرکین بتو آسیبى نخواهد رسید انشاالله.

على "ع" به دستور حضرت عمل کردو در نتیجه خداوند به جبرئیل و میکائیل وحى فرستاد که: من بین شما دو، برادرى افکندم و عمر یکى از شما دو نفر، طولانى تر از دیگرى است اینک کدامیک از شما برادر خود را بر خود مقدم میدارد؟ هر دو طول زندگى را اختیار نمودند، سپس خداوندوحى فرستاد که:

چرا شما مثل على "ع" نبودید، من بین او و محمد "ص" عقد برادرى بستم، در جاى پیغمبر خوابید و جان خود را براى فدا نمودن آماده ساخت و او را بر خود مقدم داشت، فرود آئید و او را از دست دشمنان حفظ کنید.

هر دو فرود مدند، جبرئیل نزد سر حضرت على "ع" و میکائیل نزد پاى او نشستند جبرئیل بانگ زد:

بخ بخ من مثلک یا على یباهى الله تبارک و تعالى بک الملائکه.

"مبارک باد مبارک باد کیست مانند تو اى على که خداوند به وجود تو بر ملائکه مباهات میفرماید".

و در حالیکه پیامبر خدا، روانه مدینه بود، خداوند این آیه را در شان على "ع" نازل فرمود:

" و من الناس من یشرى نفسه ابتغا مرضاه الله ".

ابن عباس گوید که این آیه در حال فرار کردن پیامبر "ص" با ابى بکر از دست مشرکین به سوى غار و خوابیدن حضرت على در جاى او نازل شد.

این حدیث ثعلبى را با همه طول و تفصیلش، غزالى در ج3 ص 238 "احیا العلوم" نقل کرده است. و گنجى در "کفایه" ص 114 و صفورى در ج 2 ص 2.9 "نزهه المجالس" از حافظ نسفى روایت نموده، و ابن صباغ مالکى در ص 33 "فصول" خود و سبط ابن جوزى حنفى در ص 12 "تذکره" خود و شبلنجى در ص 86 "نور الابصار" این حدیث را روایت نموده اند.

در سه مصدر اخیر چنین آمده که:

ابن عباس گوید: امیر مومنان "ع" شعرى که در آنشب سروده بود براى من بازگو فرمود که:

و قیت بنفسى خیر من وطى الحصا و اکرم خلق طاف بالبیت و الحج
روبت اراعى منهم ما یسوونى و قد صبرت نفسى على القتل و الاسر
و بات رسول الله فى الغار آمنا و ما زال فى حفظ الاله و فى الستر

جان خود را براى بهترین شخصى که بر روى زمین پدید آمده، سپر قرار دادم. او گرامى ترین انسانى بود که طواف خانه و حجر نمود. در تمامى شب منتظر بودم که از مشرکین به من آسیبى برسد.

و خود را براى کشته شدن و اسیرى آماده ساخته بودم.

رسول خدا در آن شب با ایمنى در غار بسر برد و خداوند اورا از دیده ها مخفى داشت و حفظ فرمود.

داستان لیله المبیت "شب خوابیدن" در این کتابها آمده است: ج 1 ص 348 "مسند" احمد، ج 2 ص 1..-99 "تاریخ - طبرى" و ج 1 ص 312 "طبقات" ابن سعد، ج 2 ص 29 "تاریخ یعقوبى"، ج 2 ص 291 "سیره" ابن هشام، ج 2 ص 9. "العقد الفرید" ج 13 ص 191 "تاریخ خطیب بغدادى، ج 2 ص 42 تاریخ ابن اثیر ج 1 ص 126 تاریخ ابى الفدا، ص 75 "مناقب" خوارزمى، ص 39 "الامتاع" مقریزى، ج 7 ص 338 "تاریخ" ابن کثیر، ج 2 ص 29 "السیره الحلبیه.



منبع: الغدیر ، ج 3

عنایت امام زمان علیه السلام


ماجرای عنایت امام عصر(عجل الله) به صاحب یک کارخانه

رو به من کرد و گفت: تو امام زمانت را می‌شناسی؟ گفتم: چرا نمی‌شناسم. فرمود: به او سلام کن! گفتم: «السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان یا حجة بن الحسن» این را گفتم، رو به من کرد و فرمود: «و علیک السلام و رحمة الله و برکاته».

 

خبرگزاری فارس: ماجرای عنایت امام عصر(عج) به صاحب یک کارخانه

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، آیت‌الله سید محمد ضیاءآبادی از شاگردان برجسته امام(ره) و آیت‌الله بروجردی است. کلاس‌های اخلاق وی دوشنبه‌شب‌ها در مسجد علی‌بن حسین(ع) منطقه دربند (خیابان شهید زمانی، کوچه شهید شفیعی) برگزار می‌شود.

 

 

در ادامه روایت جالبی از عنایت و دیدار امام زمان علیه السلام به یکی از بندگان مخلص، از زبان آیت‌الله ضیاءآبادی برای علاقه‌مندان نقل می‌شود.

«حاج علی بغدادی» از آن کسانی بوده که به زیارت امام عصر مشرف شده‌اند. این آدم از علما نبود. با سواد هم نبود. مردی بود که در بغداد کارخانه شعربافی (کارگاه پارچه‌بافی) داشت و همان جا مقیم بود. این قصه را مرحوم محدث نوری در نجم الثاقب نقل می‌کند و می‌گوید: اگر در کتاب من نبود غیر از همین جریان که صحتش برای ما روشن شده است؛ کافی بود که کتاب من به خاطر بودن این قصه در آن با شرافت باشد، او می‌گوید: 80 تومان سهم امام در ذمه‌ من آمده بود.

حالا می‌دانیم تقریبا 200 سال پیش، 80 تومان ارزش زیادی داشت. برای ادای دینم از بغداد حرکت کردم و به نجف رفتم. آنجا علما و فقهای بزرگواری را که می‌شناختم مرحوم شیخ انصاری و دو نفر دیگر بودند که نفری 20 تومان به آقایان دادم، 20 تومان در ذمه‌ام ماند. خواستم به بغداد برگردم و به کاظمین بروم و آنجا خدمت مرحوم شیخ محمد حسن کاظمینی بدهم. او هم از فقهای بزرگ بود. به کاظمین رفتم و دینم را ادا کردم و 20 تومان را به ایشان دادم و برگشتم. شب جمعه هم بود.

ایشان فرمودند: شب جمعه است در کاظمین بمان. گفتم: نه، چون کارخانه شعربافی دارم و من هر هفته، عصر پنجشنبه به کارگرها پول می‌دهم، باید برگردم. از کاظمین تا بغداد را پیاده می‌رفتم، چون فاصله‌ زیادی نیست. کمی راه را طی کرده بودم، دیدم مرد بزرگواری از پیش رو به سمت کاظمین می‌آید، وقتی به من رسید من او را نمی‌شناختم، دیدم با چهره‌ باز به من سلام کرد، بغل باز کرد و مرا در آغوش گرفت و بوسید. تعجب کردم که با اینکه او را نمی‌شناسم به این زودی با من گرم گرفت. من هم او را بوسیدم. بعد اسم مرا برد و گفت: حاج علی کجا می‌روی؟ گفتم: می‌خواهم به بغداد بروم. به من فرمود: نه امشب شب جمعه است، برگرد برای زیارت! تا گفت برگرد مثل اینکه اختیار از من سلب شد و همراهش برگشتم. همین طور که با هم می‌آمدیم و صحبت می‌کردیم، به من گفت: زیارت کن تا من شهادت دهم که تو از محبان جدم امیرالمؤمنین هستی. گفتم: شما مرا از کجا می‌شناسی که من از محبان جد شما هستم؟ سید بود، چون عمامه‌ سبز روشنی بر سرش بود. تبسمی کرد و گفت: کسی که حقش را به او می‌رسانند، رساننده‌ها را نمی‌شناسد؟

این جمله عجیب است. چون در زمان غیبت است و می‌گوید: آیا کسی که حقش را به او برسانند آن رساننده‌‌ها را نمی‌شناسد؟ کدام حق؟

فرمود: آن که بردی در نجف به وکلای من دادی و در کاظمین هم به شیخ محمد حسن، وکیل من دادی، تعجب کردم، گفتم: آنها وکلای شما هستند؟ فرمود: بله، من متحیر شدم که این آقا از کجا مرا می‌شناسد و از کار من خبر دارد و چرا می‌گوید: وکلای من؟ به رواق که رسیدیم، نزدیک در حرم ایستاد و به من گفت: اذن دخول بخوان، گفتم: من سواد ندارم. فرمود من بخوانم؟ گفتم: بفرمایید شروع کرد به اذن دخول خواندن: السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا امیر المؤمنین... .

همین طور اسم 14 معصوم را تا امام یازدهم ذکر کرد، بعد رو به من کرد و گفت: تو امام زمانت را می‌شناسی؟ گفتم: چرا نمی‌شناسم. فرمود: به او سلام کن: گفتم: السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان یا حجة بن الحسن! این را گفتم، رو به من کرد و فرمود: و علیک السلام و رحمة الله و برکاته.

بعد وارد حرم شدیم، فرمود: برایت زیارت بخوانم؟ گفتم: بخوانید. فرمود: کدام را بخوانم؟ گفتم: هر کدام که معتبرتر است. فرمود: امین الله را می‌خوانم. زیارت امین الله را خواند. در همین حال دیدم چراغ‌های حرم روشن شد ولی می‌دیدم که حرم به نور دیگری روشن است و این چراغ‌ها مثل شمعی در مقابل آفتاب است. بعد مؤذن‌ها اذان گفتند و نماز جماعت برپا شد. فرمود: برو در صف جماعت شرکت کن. من داخل صف شدم و دیگر او را ندیدم.

منبع: فارس نیوز

 برگرفته از وبلاگ: حدیث بلاگ

مومن و فاسق مساوی هستند؟

بسم الله الرحمن الرحیم


شعرى دیگر از حسان درباره على و شرح آن

ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى، در "تذکره" خود ص 115، و گنجى شافعى در ص 55 "کفایه" وابن طلحه شافعى در ص 2. "مطالب السوول"، اشعار ذیل را به حسان نسبت مى دهند و ابن طلحه، ضمن نقل اشعار گوید: این اشعار از قول حسان منتشر و گوش و زبان به زبان بازگو شده و اما اشعار عبارتند از:

خداوند در باره على و ولید قرآن نازل نمود -

على را مومن و ولید را فاسق خواند. هرگز مومنى که خداشناس است با فاسق خائن برابر نیست.

على با عزت و کرامت در پیشگاه خداوند حاضر میشود و ولید با هلاکت و خوارى.

به زودى ولید در جهنم به جزاى اعمال خود مى رسد در حالیکه على "ع" بدون شک داخل بهشت مى شود.

ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه ج 2 ص 1.3 اشعار حسان را نقل کرده و بعد از شعر سوم این ابیات را اضافه دارد:

به زودى ولید و على "ع" به حساب خوانده مى شوند.

على به سبب خصلتهاى نیکو و ایمانش به بهشت مى رود

در حالیکه جزاى ولید جز خوارى و جهنم نیست.

در پیشنیان ابان کسانى بودند که در شهرهاى ما شلوار کوتاه مى پوشیدند

و احمد زکى در "جمهره الخطب" ج 2 ص 23 این اشعار حسان را از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید نقل کرده است.

در این ابیات اشاره به آیه اى از قرآن شده که:

افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لا یستوون.

"آیا کسى که مومن است مانند کسى است که فاسق مى باشد نه، مساوى نیستند"،این آیه در باره مشاجره اى که بین على و ولید بن عقبه بن ابى معیط واقع شد نازل شده است.

طبرى در ج 21 ص 62 تفسیر خود به سندش از عطا بن یسار گوید: بین على و ولید صحبتى شد ولید گفت: من از تو زبان آورتر، و نیزه ام تیزتر و در عقب نشاندن صف دشمن تواناترم.

على "ع" فرمود: ساکت شو، که فاسقى بیش نیستى و به سبب این مشاجره آیه فوق نازل شد.

و در ج 4 ص 185 "اغانى" و ج 3 ص 47. "تفسیر خازن"،آمده که: بین على و ولید منازعه اى واقع شد ولید به على "ع" گفت: ساکت باش که توکودکى بیش نیستى و من پیرى سالخورده ام، بخدا قسم که نیزه ام از نیزه ات تیزتر واز تو زبان آورتر دلیرترم و در صف نبرد پر دل تر هستم. على فرمود ساکت شو، که فاسقى بین نیستى.

و خداوند آیه فوق را بدین مناسبت نازل فرمود.

"زیادتى چاپ دوم"

واحدى به اسناد خود از طریق ابن عباس در ص 263 کتاب "اسباب النمول" این روایت رابه سندهاى صحیح نقل نموده و محب الدین طبرى در ج 2 ص 2.6 "الریاض"، از ابن عباس و قتاده از طریق حافظ سلفى و حافظ واحدى و در ص 88 "ذخائر العقبى" روایت را نقل کند و خوارزمى در ص 188 "مناقب" خود و گنجى در ص 55 ":فایه" و نیشابورى در تفسیرخود ذکر نموده اند و ابن کثیر در ج 3 ص 462 تفسیر خود گوید که: عطا بن یسار وسدى و جز این دو گویند که: آیه فوق در باره على ابن ابى طالب و عقبه نازل شده است.

و جمال الدین زرندى در "نظم درر السمطین" حدیث را نقل کرده است.

و ابن ابى الحدید در ج 1 ص 394 و ج 2 ص 1.3 "شرح نهج البلاغه" روایت را نقل و از استاد خود حکایت کند که:

نزول این آیه در شان على "ع" پیش همه معلوم و قطعى است و خبرش هم مشهور و همگى در نقل آن اتفاق دارند.

سیوطى در ج 4 ص 178 "درالمنثور" با بررسى طریق روایت کرده و گفته که: ابوالفرج در "اغانى"، و واحدى، ابن عدى، ابن مردویه، خطیب بغدادى، ابن عساکر، این روایت را از طرق زیادى از ابن عباس روایت نموده اندو ابن اسحاق و ابن جریر از عطا بن یسار با بررسى طریق روایت نموده است و این ابى حاتم از سدى "رض" مانند آنرا با بررسى طریق روایت کرده و باز از ابن ابى حاتم ازعبدالرحمن ابن ابى لیلى "رض" روایت را نقل و ابن مردویه، خطیب، ابن عساکر از ابن عباس نقل کرده اند.

"زیادتى چاپ دوم" حلبى در ج 2 ص 85 کتاب سیره خود روایت فوق را ذکر نموده است.



الغدیر جلد 3

زهـــــــرا

بسم الله الرحمن الرحیم

درخشش نور از چهره فاطمه علیها سلام هنگام نماز:

وقتی به نماز می ایستاد نوری از چهره اش به طرف آسمان ساطع می شد و دیده ها را به خود متوجه می ساخت. به همین دلیل او را « زهرا » نامیده اند.

راوی می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم:  چرا حضرت فاطمه علیها سلام ، زهرا نامیده شده است؟

حضرت فرمود:  زیرا وقتی آن حضرت در محراب می ایستاد، نورش به آسمان می تابید همان طوری که نور کواکب و ستارگان به اهل زمین می تابد. (صدوق، علل الشرایع، ج1 ص 181 و معانی الاخبار /ص62)

سلسله مباحث فاطمه شناسی ج 1 ص 50

اجرای عدالت

بسم الله الرحمن الرحیم

اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها (سوره حدید آیه 17)

بدانید که خداوند زمین را پس از مرگش زنده خواهد کرد.

در روایتی در تفسیر این آیه شریفه، امام باقر - علیه السلام - فرمود:

... خداوند با ظهور حضرت مهدی - علیه السلام - زمین را زنده خواهد کرد؛ بدین سان که حضرت در زمین عدالت را اجرا می کند و در نتیجه زمین حیات می یابد و اهل زمین نیز پس از مرگ، حیات می یابند. (تأویل الآیات الظاهرة، ص 663)

59 نکته درباره امام زمان علیه السلام ، ص 41