اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

مناظره قسمت نوزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم


... ادامه


سلف امیه [وهابی]:

پاسخ آن برای اهل توحید خیلی روشن است. من فکر می کنم، پاسخ این باشد که چون اکثریت امت، اهل گناه کبیره اند بنابراین پیامبر از آنها شفاعت می کند که آنها نجات پیدا کنند، مثلاً می بینیم در صحنه کربلا، حسین رضی الله عنه فرزند رسول خدا با یاران خود که عده ای از آنها صحابه بودند، به دست لشگریان یزید رضی الله عنه!!! کشته شدند و تعداد لشگر یزید از سی هزار نفر بیشتر بود. بنابراین معنا ندارد، حسین با هفتاد نفر، اهل بهشت باشند و سی هزار نفر جهنم بروند. پس پیامبر برای کبیره های این جمعیت شفاعت می کند تا آنها هم وارد بهشت شوند.


دکتر عبدالصمد [شافعی]:

لابد از نظر جناب سلف امیه در میان این بهشتیان، شمر و حرمله و عمرسعد جلوتر از همه وارد بهشت می شوند! - شاید هم جلوتر از حسین رضی الله عنه - و لابد تمام پیروان سامری که گوساله پرست شدند و در برابر حضرت موسی علیه السلام ایستادند به علت اینکه اکثریت بودند بهشت می روند. بنابراین از استدلال شما نتیجه می گیریم، امروزه که اغلب مردم جهان کافرند - مخصوصاً اسرائیلی ها - قبل از همه وارد بهشت خواهند شد؛ چون مورد شفاعت موسی و عیسی واقع خواهند شد. واقعاً که تحلیل شما را باید با آب طلا نوشت! وقتی، هم امام حسین «رضی الله عنه» شد و هم قاتل او یزید«رضی الله عنه» شد وضع بقیه تحلیل ها نیز روشن می شود.


علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:

من از آقایان می خواهم مسئله قاتلان ذریه رسول الله را در این مباحث وارد نکنید زیرا پیامبر صل الله علیه و آله وضع آنها را روشن کرده و فرموده است، قاتلان و ستمکاران ذریه من شفاعت نمی شوند و مغفرت خدا شامل حال این ظالمان نمی گردد زیرا آنها یهود امت من هستند.(تفسیر صافی، ج1، ص154) و همچنین کسانی که امامان را شناختند و با حکومت های ظالم بر ضد آنها قیام کردند و منزویشان نمودند، قابل بخشش نمی باشند.

چه ظلمی بالاتر از اینکه عده کثیری از امت اسلام، از ماجرای غدیر خم و آیه «بلغ ما انزل الیک - مائده/67» دور نگاه داشته شوند! بهتر است بر گردیم به اصل بحث خودمان.

خود این حدیث که می فرماید، شفاعتم را برای اهل کبائر ذخیره کرده ام، پاسخ واضحی است به کسانی که شفاعت رسول خدا را قبول نمی کنند. معنای حدیث این است که افراد با ایمان که عمل صالح و گناه را مخلوط کرده اند کبائری در پرونده خود دارند و بدون توبه وارد برزخ شده اند. آنها مدتی در عالم برزخ درباره کبائر خود مجازات هایی می بینند اگر پاک شوند که در قیامت غمی ندارند اما اگر پاک نشوند و با این وضع وارد صحنه قیامت شوند باید از بابت آن مجازات شوند.، اما نظر به اینکه خداوند مجموعاً از عقاید و دین آنها راضی است و آنان در برزخ بخشی از عذاب خود را تحمل کرده اند، ممکن است پیامبر را شفیع آنان قرار داده و بدان وسیله رحمت خود را شامل حالشان بگرداند.

ادامه دارد...


حق با کیست ج 2 ص 30 - 29

مناظره قسمت هجدهم


بسم الله الرحمن الرحیم


ادامه از قسمت قبل...


کاتب عثمان ‍[حنفی]:

من به نوبه خود از علی عبدالله تشکر میکنم، من هم قبلاً این آیه را امر شخصی می دانستم و مانده بودم که وقتی پیامبر صل الله علیه و آله از دنیا رفت این آیه تعطیل می شود. ولی حالا تفسیر این آیه با توجه به تفاوت « ظلموکَ، ظلموا انفسهم» ، مطلب برای من حل شد و حالا مفهوم این حدیث مشهور که همه مذاهب اسلامی قبولش دارند برایم روشن و واضح گردید. اتفاقاً آن را در مسجد النبی پش محراب نوشته اند.  ادّخرتُ شفاعتی لاهل الکبائر من امتی:  من شفاعتم را برای کبائر امتم ذخیره کرده ام.(سنن ابن ماجه، ج2، ص144). « البته اخیراً آن را پاک کرده اند!»؛ همان طور که آثار نبوی را در مکه و مدینه از بین می برند، حالا در اینجا برای من سئوال جدیدی پیدا می شود.

سئوال این است که این حدیث از آن حکایت دارد که در اینجا کبائری وجود دارد که دامن اکثر قریب به اتفاق امت را گرفته است و آن امر مبتلابهی است که ظاهراً امت اسلام برای جبران آن، مشکل دارند و اصولاً نمی دانند که همواره مرتکب آن کبائر می شوند. زیرا هر کسی مکلف است به محض اینکه کبیره ای از او صادر شد توبه کند و خود را از آن پاک سازد.

البته این سئول سنگینی است که این چه گناه کبیره ای است که همگان مبتلای آن هستند و من این موضوع را با علمای بزرگ خودمان در میان گذاشته ام، ولی پاسخ روشنی دریافت نکرده ام و انتظار ندارم شما هم تحلیل روشنی برای آن داشته باشید ولی به هر حال به تحلیل های حدسی هم قانع هستم. من از جناب بن شری می خواهم آن را برای من روشن سازد.

ادامه دارد...

حق با کسیت، ج2 ص 29 - 28

تنها بازمانده ابراهیم خلیل


بسم الله الرحمن الرحیم


امام صادق علیه السلام،

او (حضرت مهدی) والاترین و گرامی ترین بنی هاشم و تنها بازمانده ابراهیم خلیل است.


خورشید کعبه به نقل از روزگار رهایی ص 81

نشانه ها

بسم الله الرحمن الرحیم


حضرت علی علیه السلام:

حضرت مهدی (علیه السلام) دیدگانی مشکی موهایی پرپشت ، چهره ای چون ماه تابان ، پیشانی باز و درخشان، خالی بر گونه راست و نشانه ای دارد. (مهر نبوت میان دو کتف)


خورشید کعبه به نقل از روزگار رهایی ص 123

سیمای امام


بسم الله الرحمن الرحیم


پیامبر اکرم صل الله علیه و آله:

حضرت مهدی (علیه السلام)از نسل من است سیمایش چون ماه تابان و درخشان است. رنگش عربی (گندمگون) و جسمش اسرائیلی (در استقامت و تا حدی بلند قد است).


خورشید کعبه به نقل از روزگار رهایی ص 123

غدیریه حسان بن ثابت انصارى


بسم الله الرحمن الرحیم


"حسان بن ثابت از شعراى غدیر است که ترجمه قسمتى از اشعار او در ص 94 و 95 ج 2 ترجمه الغدیر گذشت و باز به طور خلاصه ترجمه اش را مینویسم".

پیامبر بزرگوار، درروز غدیر به مسلمانان ندا کرد و گفت:

نبى و مولاى شما کیست؟ بدون هیچگونه درنگ وچشم پوشى گفتند:

خداوند مولاى ماست و تو پیامبر مائى و از ما، هیچگونه عصیانى دراین زمینه نخواهى دهد.

پیغمبر اکرم به على فرمود: برخیز که تو بعد از من پیشواى این خلقى.

هر که من مولاى اویم، على مولاى اوست، و بر شماست که به راستى پیرو اوباشید.

خداوندا دوستدار دوستان او باش و دشمن دشمنانش.


الغدیر، ج3 ص6

پیشوائی امت رسول خدا


بسم الله الرحمن الرحیم


پیامبر اکرم صل الله علیه و آله:

دنیا به پایان نمی رسد تا آنکه مردی از خاندان من که مهدی  نامیده می شود بر امتم پیشوائی می کند.

خورشید کعبه به نقل از الغیبه ص 183

فرزند زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم


پیامبر اکرم صل الله علیه و آله خطاب به فاطمه زهرا سلام الله علیها:


قسم به کسی که جان من در دست اوست این امت از وجود مهدی (عجل الله) ناگزیر است و او از فرزندان توست. 


خورشید کعبه به نقل از کشف الغمه ص 382

مناظره قسمت هفدهم

بسم الله الرحمن الرحیم


ادامه...


دکتر عبدالصمد [شافعی]:

اینکه جناب بن شریح می گویند، طلب شفاعت از شفیع شرک است، آیا به این دو آیه کریمه توجه کرده اند که علی عبدالله مطرح کرده است، می فرماید: « واستغفر لذنبک و للمؤمنین: ای پیامبر! برای خود و نیز برای مؤمنان از خدا طلب مغفرت کن - نوح/28-».

این آیه صراحتاً به پیامبر نه اینکه اذن دعا می دهد، بلکه امر می کند که برای مؤمنان طلب مغفرت کن و آیه « و لو انهم اذظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروالله و استغفر لهم الرسول لوجد و الله توابا رحیما:  و اگر آنان هنگامی که به خود ستم کردند پیش تو می آمدند و از خدا طلب مغفرت می کردند و رسول نیز برای آنان طلب مغفرت می نمود، حتماً خدا راتوبه پذیر و مهربان می یافتند -  سوره نساء/64»   که در این آیه نیز شرط پذیرش توبه را استغفار رسول قرار داده است و این یعنی شفاعت رسول در مواردی، در پذیرش توبه لازم است.


عمر عبدالوافی [وهابی]:

البته با آیه قبلی فعلاً کاری نداریم ولی آیه دوم را که شماها علم کرده اید، دلیل مطلق بر جواز طلب استغفار از پیامبر نیست « و لو انهم اذ ظلموا انفسهم ...» . این آیه به حق الناس مربوط است. زیرا آنها پیامبر را آزرده بودند، باید می آمدند و از او عذرخواهی نموده طلب مغفرت می کردند تا حق خود را بر آنها ببخشد سپس از خدا آمرزش می طلبیدند تا مقبول افتد. بنابراین آیه مذکور عمومیتی ندارد و دلیل نمی شود که ما پیامبر را درباره خودمان شفیع قرار دهیم یا از او بخواهیم برای ما طلب مغفرت کند.


سلف امیه [وهابی]:

آفرین بر عبدالوافی. آری پیامبر از آنها طلب داشت. چرا که او را آزرده بودند و اگر می خواستند استغفار کنند باید حق الناس را بدهند و اینجا پیامبر مورد ظلم بوده و باید رضایت می داده پس این ایه یک امر شخصی را مطرح می کند نه اینکه در مورد گناهان دگر هم می توان واسطه تراشی نمود. علی عبدالله حق ندارد آیات خدا را تفسیر به رأی کند و به شمشیر قهر مفتیان محترم ما گرفتار شود.


علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:

جناب سلف امیه! لطفاً شمشیر را غلاف کنید، اگر ما واقعاً بحث قرآنی می کنیم باید بر دلالت الفاظ آن نیز تکیه کینم. ایراد شما دو پاسخ دارد.

یکی این که اگر این آیه، یک امر شخصی مربوط به شخص پیامبر و آن چند نفر مزاحم بود، پس آیه مورد بحث با رحلت پیامبر می بایست تعطیل می شد و امروزه دیگر کاربردی نداشت. در حالی که آیات قرآن با ما کار دارد و آیاتش همیشه در جریان است و تعطیل بردار نیست.

دوم اینکه اگر نظریه شما درست بود باید تعبیر آیه ای گونه می شد: «و لو انهم اذ ظلموکَ جاءوکَ...  و اگر آنها موقعی که تو را آزردند و به تو ستم کردند، نزد تو می آمدند و از تو بخشش می خواستند و تو می بخشیدی خدا هم از حق خود می گذشت».   ولکن تعبیر آیه عمومی است و سخن از ستم به پیامبر نیست، سخن از ستم به خود مؤمنان است که می فرماید: « ولو انهم اذظلموا انفسهم جاءوکَ... » یعنی اگر آنها آن موقع که به خود ستم کردند و مرتکب گناه شدند که آنها را از خدا دور می کند، استغفار کنان نزد تو می آمدند و تو برایشان طلب مغفرت می کردی حتماً مورد عفو من قرار می گرفتند، زیرا وساطت تو مورد تأیید ماست.

موضوع شفاعت پیامبر یا ولــیّ برای پیوند معنوی و سیاسی میان رهبر دین و مردم است تا رابطه اطاعت برقرار شود. خدا دوست ندارد بگویید من شخصاً می خواهم با خدا رابطه وحیانی برقرار کنم. او می خواهد ما از طریق پیامبر با او رابطه برقرا کنیم و خواسته هایش را یاد بگیریم و عمل کنیم و در غیر این صورت لازم می آید بر هر کسی وحی خصوصی نازل شود.

پیامبر اساساً شغل و سمتش وساطت میان بندگان و خداوند است. او احکام را از خدا می گیرد و به ما می دهد. درست است که خدا فرموده است، هر کس از من طلب مغفرت کند با شرایطی به غفران من می رسد، ولی اگر از طریق پیامبر باشد قطعاً می بخشم و با اقبال هم می بخشم. از طرفی خدا میخواهد منزلت ولـیّ خود را بفهماند و به ما بگوید شما باید زیر نظر نمایندگان من تربیت شوید.

 

ادامه دارد...

حق با کیست، ج2، ص28 - 26

یقین قوی


بسم الله الرحمن الرحیم


امام صادق علیه السلام:

بر امامت او استوار نمی ماند به جز کسی که یقینش بسیار قوی و معرفتش نسبت به او صحیح می باشد.


خورشید کعبه بنقل از روزگار رهایی، ص 378

غیبت

بسم الله الرحمن الرحیم


سـبـب غـیـبـت امام زمان ( علیه السلام ) چیست ؟ او چگونه این همه عمر مى کند ؟ فایده غیبت او چیست ؟ و چرا در این زمان که دنیا پر از ظلم شده ظهور نمى کند ؟

 


شـکى نیست که وجود امام در هر عصرى ضرورى است و زمین هرگز خالى از حجت نمى ماند ,و چون انسان بیهوده آفریده نشده , بلکه تکالیفى به عهده او گذارده اند که سعادت او در آخرت در گرو همین تکالیف است , باید در پى آموختن تکالیف خود از حجت خدا که نماینده و سفیر خدا و واسطه بین خدا و بندگان مى باشد اخذ کند .

پس اگر کسى معتقد به امام و حجت خدا باشد دیگر نباید سوال کند که چرا او غائب است و ظهور نـمـى کـنـد ;و چون در اینگونه امور اسرارى نهفته است که ما قدرت دستیابى به آنها رانداریم , و حتى موسى علیه السلام که نبى و کلیم اللّه بود اسرارى که در کارهاى حضرت خضر ( مانند سوراخ کـردن کـشـتى , کشتن یک جوان , ترمیم یک دیوار ) بودنفهمید و لب به اعتراض گشود , تا چه رسد به ما که به قول شافعى هر چه در علم پیشرفت مى کنیم مى فهمیم که جهل ما بیشتر است .

 و در این زمینه روایاتى هم داریم که به بعضى از آنها اشاره مى کنیم :صدوق روایتى از امام صادق ( علیه السلام ) نقل کرده که امام زمان غیبتى دارد وبعد از آن ظهور مى کند , و علت غیبت او همان است که در غیبت حجج خداوند در گذشته بوده است و بعد از ظهور آن علت روشن مى شود . بـه عـلاوه کـه غـیـبـت سـرى از اسرار اللّه است و وقتى ما خدا را حکیم دانسته و همه افعال او را حکیمانه مى دانیم بدون نیاز به دلیل باید آن را بپذیریم .

 الـبـته در روایات به وجوه کثیرى از علل غیبت امام زمان ( علیه السلام ) اشاره شده است , و شاید مـنظور امام صادق ( علیه السلام ) از اینکه حکمت غیبت پس از ظهورکشف مى شود این باشد که آنـقـدر عـجائب بعد از ظهورش ظاهر مى شود که همه مى فهمند این امر عظیم چنان تاخیرى نیز لازم داشته است .

یکى از علل غیبت آن حضرت این است که او تشکیل دهنده آخرین حکومت روى زمین است وبعد از حـکومت او قیامت فرا مى رسد , و باید ایام و سنوات به آخر خود نزدیک شودتا امام ظهور کند و پایان عالم را جز خدا کسى نمى داند . و دیـگـر از عـلـل غیبت این است که امام زمان علیه السلام عده زیادى از کفار وظالمان را به قتل مـى رسـاند و این زمان باید وقتى باشد که اصلاب کفار از افراد خوب تهى شده باشد , یعنى افرادى مـثـل مـعـاویـه ثانى که از صالحان و از نسل یزید بود ,و حسین بن حجاج شاعر صالح و دوستدار اهـلبیت پیامبر که از نسل حجاج بن یوسف ثقفى خون ریز معروف و امثال آنها باید بوجود بیایند و در صلب کفار و ظالمان باقى نمانند تا با کشته شدن آنها جلوى بوجود آمدن آن فرد صالح گرفته نشود , و تهى شدن اصلاب آنها از چنان افرادى را فقط خداوند مطلع است .

 یـکـى دیـگـر از علل غیبت این است که مومنین امتحان بشوند و درجه ایمان آنها سنجیده شود و مـومـن خالص معین گردد و در حقیقت طولانى بودن زمان غیبت به حکم غربالى براى سنجش مومنین مى باشد , و امام موسى بن جعفر علیه السلام در روایتى هشدار مى دهد که غیبت امام عصر ( عـلـیه السلام ) وسیله اى جهت امتحان خلق است , مواظب باشید وجوداو را بخاطر طول غیبت انکار نکنید . بهر حال اسرار بسیارى در غیبت آن حضرت نهفته شده که عقول ما به آن نمى رسد , ووقتیکه عقل مـا بـه عـلت تشریع سه رکعت براى نماز مغرب و چهار رکعت براى نماز عشاءنمى رسد , چگونه به علت این امر مهم مى رسد . و امـا در مورد اینکه چگونه تا این مدت زنده مانده است واضح که خدا در قرآن درباره حضرت نوح مى فرماید ( فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما ) یعنى نوح درمیان قوم خود 950 سال زندگى کـرده و بـعـضى عمر او را بیش از دو هزار سال و بعضى هزار و ششصد سال دانسته اند که نهصد و پنجاه سال آن را پیامبر بوده است (1) .

و کسى که انصاف داشته باشد مى داند که وقتى براى انسان امکان زندگى در طول یکسال هست , پـس امـکـان زنـدگـى در طول هزاران سال نیز وجود دارد , و آنکه زندگى و حیات را به انسان مى دهد قدرت طولانى کردن آنرا نیز دارد .
       پرسش و پاسخ / ترجمه سید مهدى شمس الدین، کاشف الغطاء - محمد حسین عنکبوت / 14 ( و درباره حضرت یونس مى فرماید : فلو لا انه کان من المسبحین للبث فى بطنه الى یـوم یـبعثون - سوره صافات / آیه 141 یعنى اگر از تسبیح کنندگان نبودتا قیامت در شکم ماهى زنده مى ماند ) .
      به نقل از سایت تبیان

طول عمر


خـداوند در سوره یس آیه 68 مى فرماید : هر کس را طول عمر دهیم , در آفرینش واژگونه اش مـى کنیم ( و به ناتوانى کودکى باز مى گردانیم ) آیا اندیشه نمى کنند ؟ این آیه با طول عمر امام زمان (عج ) چگونه سازش دارد ؟

 

 

آیـه مـزبـور در حـقـیقت یک ناموس طبیعى و قانون الهى را توضیح مى دهد ; یعنى ,انسانها سیر طـبـیـعـى , پـس از آن که به سر حد تکامل جسمى رسیدند , تدریجا نیروهاى خود را یکى پس از دیگرى از دست داده و به ضعف و ناتوانى روز اول بازگشت مى کنند .

این منحنى ضعف و قدرت یک قانون عمومى براى تمام موجودات زنده است و همگى روى سیر طـبـیعى و معمولى این سرنوشت را خواهند داشت ; ولى در موضوع طول عمر امام زمان (عج ) با ایـن کـه یک سلسله مطالعات علوم طبیعى چنین طول عمرى را طبق موازین علمى امرى کاملا ممکن معرفى مى کند , در عین حال باید اعتراف کرد که این طول عمر فعلا جنبه استثنائى دارد .

 بـه عبارت دیگر : عمر هزار ساله و بیشتر براى انسان مطابق اصول علمى امروز به هیچ وجه محال نیست , به دلیل این که دانشمندان علوم طبیعى براى طولانى ساختن عمرانسان همواره مشغول مطالعات هستند به ما نوید مى دهند که روزى موفق شوند از طرق علمى حداکثر طول عمر انسان را به مراتب افزایش دهند , این خود نشانه امکان ومعقول بودن چنین طول عمرى است . ولـى نـمـى تـوان انکار کرد که فعلا چنین طول عمرى جنبه استثنایى دارد و هنوز انسان از طرق مـعـمـولـى مـوفق به آن نشده است , بنابر این خداوند براى اصلاح جامعه بشریت یکى از بندگان بـرگـزیـده خود را طول عمر فوق العاده اى داده که در موقع معینى قیام کند و جهانى را مملو از عدالت گرداند .

پر واضح است آیه مزبور که نظر به افرادمعمولى و عادى دارد شامل حال چنین فردى نخواهد شد که وضع او یک وضع فوق العاده است و از جریانهاى معمولى برکنار مى باشد . خـلاصـه , هـمـان خـدایـى کـه بر خلاف وضع عادى چنین عمر طولانى را به آن حضرت داده و به صورت فوق العاده او را زنده نگاه داشته , از عوارض طول عمر که ضعف و ناتوانى وبازگشت به قـهـقـراست نیز حفظ مى نماید و این مطلب با آیه مزبور که نظر به افرادى عادى و معمولى دارد , هیچ گونه منافاتى نخواهد داشت .
       پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مکارم شیرازى - ناصر و جعفر سبحانى
      به نقل از سایت تبیان